تظاهر به دوست داشتن کثیف ترین نوع خیانت است

ساخت وبلاگ

نوشته شده توسط  sadena  |  جمعه بیست و سوم تیر ۱۳۹۶  ساعت 20:48 

در زندگی هر یک از ما گرگ هایی با نقاب فرشته  وجود دارد که خود را معصومترین فرشته خدا روی زمین می بینند غاقل از اینکه بدترین خیانت را در حق انسانها کرده اند اینها فرشته های خون اشامند

خیانت یعنی بازی با اعتقادات ,باورها و احساسات انسانها وتبدیل انها به گرگهایی زخم خورده و بی احساس


 سرفه هایش سنگین شده بود

انگار که فرشته مرگ گوشه اتاقش پرونده به دست منتظر بود نفس های آخرش را هم تحربه کند!

دستم را گرفت وبا صدای بریده بریده گفت

دریا یه قولی بهم میدی؟

گفتم چه قولی؟

گفت باید یه واقعیتی رو بهت بگم

اما قول بدی که من رو ببخشی

کمی مضطرب شدم،سعی کردم خودم را کنترل کنم،گفتم بگو مهرداد،قول میدم عزیزم!

گفت راستش من مجبور شدم نقش بازی کنم

میدونی دریا،عشق یه حادثه بزرگ تصادفی که تو زندگی همه اتفاق میفته،اما فقط یکبار،نه بیشتر نه کمتر،بعد از اون یک عادت تظاهر به عشق تمام وجود ادم رو میگیره،بعد ازمن،تو صد در صد به این میرسی،روزی که اونقد منو بخشیده باش

ی که بتونی فراموشم کنی،وقتی تصمیم بگیری که یکی به زندگیت بیاد،اینو خوب میفهمی که هیچکسی رو نمیتونی مثل منی که اولین بار توقلبت حس کردی،حس کنی.

اون روز به من حق میدی که این تصمیم رو گرفتم

دریا تو حالم رو خیلی خوب میکردی

اما من هیچوقت عاشقت نبودم

هیچوقت،فقط اولین باری که فکر کردم بهت عادت کردم تصمیم گرفتم تو رو جای پریسا داشته باشم که پدرو مادرم آروم شن، تصمیم گرفتم کارایی که برای پریسا نکردم رو برای تو بکنم!

باور کن با مرگ،من روحم آروم میشه

فقط یه خواهش ازت دارم،یعنی یه قول دادم که باید انجامش بدم،یه قولی که انجامش گیر بزرگی کردن تو هست

همانطور که اشک از چشمانم جاری بود حس پرده ای را داشتم که ناگهان شعله آتش اجاق گاز به جانش افتاده،گفتم بگو مهرداد بگو

گفت من به پریسا قول دادم اسمش هیچوقت از خونه ای که به اون پا گذاشه نره!

قول بده اسم دخترمون رو بذاری پریسا

از عمق وجودم دلم میخواست فریاد بکشم

اما من عادت داشتم،از بچگی میان بستنی ها ارزانترین را انتخاب کنم،میان ساندویچ ها ساده ترین را،میان کتاب ها به قیمت ها توجه کنم،در واقع عادت کرده بودم خواسته هایم را خفه کنم و اینبار هم همین کار را انجام دادم،بجای تمام خواسته هایم ،قول دادم که اسم دخترمان پریسا باشد.

حس کشتی گیری را داشتم که برای کسب مدال روی تشک آمده ،اما چند ثانیه قبل از پایان بازی ضربه فنی شده.

انگار باید تسلیم این دنیا میشدم.

گاهی باید پذیرفت که زندگی هیچگاه به کامت نخواهد شد،هرچقدر هم که سخت کوش باشی...

 

آدم یک زمان هایی در زندگی

هیچ دلیلی برای کار هایش نمی یابد

حتی توضیح مناسبی برای زندگی اش ندارد

نمیداند باید چه بگوید

خودش را مقصر میداند،عذاب وجدان دارد وخودش را سرزنش میکند و احساس میکند به کسی خیانت کرده و آن کسی هم قلب خودش است که مجبورش کرده به کسی اعتماد کند و بر همین پایه و دلیل همه شرکتهای تولید سیگار دنیا همیشه سود میکنند.

هیچ همدمی جز سیگار نداشتم!

بی رحم تر از آن شده بودم که نگران بچه توی شکمم،که نیامده اسمش برایم فحش بود،باشم

عادت کرده بودم به چند نخ پشت هم

و بعدش هم چای

عصا به دست به سختی خودش را به من رساند

متوجه حضورش شدم اما ما زن ها تمام جنگ هایمان را میکنیم

همه راه ها را امتحان میکنیم 

تا خودمان را ثابت کنیم 

همین که با شکست مواجه شویم

آنگاه خودمان را به ظاهر بی توجه جلوه میدهیم 

در حالی که عمیقا سرگرم آن موضوع هستیم.

ومن هم داشتم سعی میکردم نقشم را بهتر بازی کنم

گفت خودت رو به اون راه نزن دریا

تو متوجه من شدی!

تو برای من عشق نبودی

ولی من برای تو چرا!

من یه آدم باتجربه ام!

یکی که عاشق واقعی بود

عاشقی که دنیا عشقش  رو گرفت

من به تو بد نکردم

 فقط پنهون کردم و نقش بازی کردم

کام سیگارم را نصفه قطع کردم و دودش را بلعیدم و با صدای بلند گفتم تو بدترین کار ممکن رو کردی!

با حالت معصومی به چشم هایم خیره شد!

نگاهم را دزدیدم تا دلم خام نگاهش نشود و بعد خیلی محکم گفتم دیگه خام چشمات و نگاهت نمیشم مهرداد دیگه بهت توجه نمیکنم!

ما آدم ها در عصبانیت  هیچ حواسمان نیست که زبانمان  قاتل اند!

گاهی میان فریاد ها و حرف هایمان آدم هارا میکشیم!

و این احمقانه ترین حالت قتل است

شاید بهترین انتقام این بود که به آغوش میگرفتمش و تظاهر میکردم که دوستش دارم!

درست مثل حودش تظاهر میکردم..........

افغانستان سرزمین کبود...
ما را در سایت افغانستان سرزمین کبود دنبال می کنید

برچسب : تظاهر,دوست,داشتن,کثیف,ترین,خیانت, نویسنده : myafghanistano بازدید : 734 تاريخ : سه شنبه 28 شهريور 1396 ساعت: 18:10