ورود آقایان ممنوع

ساخت وبلاگ

نوشته شده توسط  sadena  |  سه شنبه ۱۳۹۶/۰۹/۲۱  ساعت 0:0 

"ورود آقایان ممنوع"

این جمله ای بود که سر در هر جایی که فکرش را بکنید دیدیم؛

از آرایشگاه و ورودی مدرسه یِ دخترانه بگیر تا گروه و آموزشگاه...

ما را از اول از پسر جدا کردند،بچه هم که بودیم اینطور صریح نمیگفتند ولی بازی با پسر ممنوع بود،زیاد به پسر نزدیک شدن ممنوع بود و حرف زدن با آنها البته...

ما با ممنوعیتِ مصاحبت با جنس مخالف بزرگ شدیم و هم چنان با آنها رابطه داشتیم،

عاشقشان شدیم و نمیشناختیمشان چون ممنوع بود همیشه شناختنشان

 و شکست خوردیم؛

چون بلد نبودیم وقتی غم دارند چه کنیم و وقت خوشحالیشان چه کاری حال خوبشان را بهتر میکند...

ما با ممنوعیت بزرگ شدیم و از هر وقتی برای ارتباط گرفتن با این ممنوعه ها استفاده کردیم،

مدرسه را پیچاندیم و توی نیمکت پارک کنارشان نشستیم تا ببینیم چه دارد این جنس مخالف که ورودش ممنوع است به همه جا...

توی سنی که وقتش نبود درگیر روابط با آنها شدیم،فقط به این دلیل بود که بفهمیم مگر چه دارند و داریم که نزدیک شدنمان به یکدیگر غلط است...

این ممنوعیت مزیتی نداشت برایمان

فقط انگار بدتر کرد همه چیز را و ما بیش از قبل مصمم شدیم برای شناختنشان 

برای ارتباط گرفتن با آنها و شکستن تابلوهای زمانه...

پسر ها هم همین بودند؛

تا نزدیک دختری میشدند انگار یک تابلو بالای سرش بود که تو حق نزدیک شدن به من نداری...

تابلو دیدند که ورود آقایان به آرایشگاه ممنوع و فکر کردند که مگر رنگ کردن مو و گرفتن زیر ابرو چه میکند با یک خانوم،

که دخترها توی مدرسه هایشان چه میکنند که حق پا گذاشتن به آنجا را هیچ مردی نداند،

و چه خبر است توی این گروه که زده ورود آقایان ممنوع...

تا خواستند کسی را بشناسند پای هنجارشکنی ها وسط آمد و نشد،

همین شد که ندانستند زنها یک وقتهایی که اتفاقا اکثر وقت ها هم هست فقط نیاز ندارد تامین مالی باشند،

ندانستند ما یک وقتهایی به امنیت، بیشتر از هرچیز نیاز داریم و یک وقتهایی از این که هر کار کنیم باز هم زنیتمان مهم تر از همه چیز است، بیزاریم و از سنجیده شدنمان با ظاهر بغضمان میگیرد...

ندانستند یک هفته هایی باید با بدخلقی هایمان کنار بیایند و هزار برابر غرق محبتمان کنند نه اینکه قهر کنند از بداخلاقی ها

و هزار تا چیز دیگر را نفهمیدند و نذاشتند بفهمند و نتیجه اش شد اینی که میبینید...

آب که یکجا بماند میگندد و میگنداند

ممنوعیت که جار زده شود جواب عکس دارد،

جوابش میشود نشناختن جنس مخالف و این آمار طلاق که میبینیم،

جوابش میشود روز به روز بیشتر شدنِ آتنا ها و سوختنِ ستایش ها،

نتیجه اش میشود این روابط خارج از چهارچوب که بی رویه در حال افزایشند و این به یک باره افسار پاره کردن ها و این به نوعی عقده گشایی ها تو فضای مجازی و حقیقی...

شما تمام کنید این ممنوعیت ها را توی ذهنتان، تو زندگی هایتان...

به بچه هایتان نگویید فلانی پسر است و فلانی دختر دیگر زشت است دستش را بگیری و وسطِ بازی که خوشحال شدی در آغوشش بگیری،

وقتی اسم پسر یا دختر روی لبهایش آمد ابرو گره نکنید...

یادشان دهید اینها همان هایی هستند که بعدا میشوند همسر و شریک زندگی و رویاهایشان

یادشان دهید جنس مخالف دشمن نیست و ترسناک...

اصلا جنس مخالف چه صیغه ایست؟؟؟

اینها جنس مکمل ما هستند نه مخالف.

افغانستان سرزمین کبود...
ما را در سایت افغانستان سرزمین کبود دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : myafghanistano بازدید : 309 تاريخ : جمعه 15 دی 1396 ساعت: 0:55