- دلم می خواست یه روز بشه خسته از سرِ کار بیای حوصله ی هیچ کاری جز یه دوش گرفتن و بعدم لم دادن رو مبل نداشته باشی...
من بیام خسته نباشیدِ بلند بهت بگم
بگی خسته ام خسته..
سرمو کج کنم نگات کنم بگم چایی یا قهوه آقا ؟
با همه یِ خستگیت بخندی ادامو در بیاری سرتو کج کنی بگی چای دارچین چای عشق لطفا..
رومو برگردونم که برم سمتِ آشپزخونه دستمو بگیری نگام کنی از همون نگاهایِ مردونه ، مردونه ها مردونه..
از همونا که دنیا دنیا اطمینان توشه بگی می دونی چی شد؟
با دل شوره بگم چی شد ؟!
دستامو تویِ دستات بگیری و بگی آخیش خستگیم در رفـــــت..